كنيز در سلول امام کاظم (ع)

نويسنده:محمد محمدي اشتهاردي
منبع:داستانهاي شنيدني از چهارده معصوم(عليهم السلام)
به زندگي اجتماعي و سياسي جامعه مسلمين توجه ، عميق داشت ، همواره تلاش مي كرد كه مسلمانان را از زير يوغ طاغوت ها نجات بدهد، و حقوق از دست رفته آنها را به آنها بازگرداند آن بزرگمرد آزاده ، در اين راستا بسيار صدمه ديد، بخصوص در عصر حكومت طاغوتي هارون همواره در زندانهاي تاريك و سخت ، تحت شكنجه و فشار بود، سرانجام بدستور هارون او را در زندان مسموم نموده و به شهادت رساندند. در آن هنگام كه امام كاظم (ع) در زندان سندي بن شاهك (در بغداد) بود، هارون كنيز خوش قامت و زيبا چهره اي را به عنوان خدمتگزار به زندان فرستاد. امام كاظم (ع) آن كنيز را نپذيرفت ، و به عامري (شخصي كه واسطه رساندن كنيز شده بود) فرمود: به هارون بگو: بل انتم بهديتكم تفرحون : بلكه شما هستيد كه به هداياتان شاد هستيد من نيازي به آن هديه ندارم . عامري بازگشت و جريان را به هارون گزارش نمود، هارون خشمگين شد و به او گفت : به زندان برو و به موسي بن جعفر (ع) بگو: نه ما با رضايت تو، ترا زنداني كرده ايم و نه با رضايت تو، تو را دستگير نموده ايم ، قطعا بايد كنيز در زندان باشد.
به اين ترتيب كنيز را در زندان باقي گذاشتند هارون جاسوسي را بر او گماشت ، تا چگونگي كار كنيز را به او گزارش دهد. كنيز در زندان ، آنچنان تحت تاءثير معنويت امام (ع) قرار گرفت كه همواره به سجده مي رفت و مي گفت : قدوس ، سبحانك سبحانك ...اي خداي پاك و بي عيب ، كه از هر گونه عيب ، منزه و پاك هستي جاسوس ، ماجرا را به هارون گزارش داد، هارون گفت : به خدا سوگند موسي بن جعفر (ع) كنيز را با جادوي خود سحر، زده كرد، برو آن كنيز را نزد من بياور. كنيز در حالي كه لزره بر اندام و بهت زده بود نزد هارون آمد، هارون احوال او را پرسيد. كنيز گفت : امام (ع) را ديدم ، شب و روز سرگرم نماز و عبادت و تسبيح بود، به او گفتم : اي آقاي من ، من براي خدمتگزاري تو به اينجا آمده ام ، چه حاجت داري تا تو را ياري كنم . فرمود: اينها(هارون و اطرافيانش) درباره من چه فكر مي كنند؟ ناگهان به سوئي متوجه ، شد، من نيز به آن سو نگريستم ، باغي شاداب و پر درخت و باصفا با حوريان و غلمان ديدم ، بي اختيار به سجده افتادم تا اينكه اين غلام شما آمدو مرا به اينجا آورد. هارون گفت : اي زن خبيث ، تو در سجده به خواب رفته اي و آن چيزها را ديده اي ، سپس دستور داد آن كنيز را تحت نظر قرار دادند تا وقايع زندان را به كسي نگويد، او همچنان تحت نظر مشغول عبادت بود تا از دنيا رفت.